- ۰ نظر
- ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۲۸
شنبهبا معرفی 34 برگزیده در خراسان جنوبی برگزار شد:آیین اختتامیه استانی هفتمین جشنواره کتابخوانی رضویهفتمین جشنواره کتابخوانی رضوی با معرفی 34 برگزیده در استان خراسان جنوبی روز پنجشنبه 19 مرداد ماه جاری به کار خود پایان داد.
برنامه های دهه کرامت:
الف: برگزاری مسابقه نقاشی با موضوع امام رضا و حضرت معصومه و حجاب.
ب: برگزاری نمایشگاه کتاب با موضوع خورشید خراسان.
ج. معرفی و جمع خوانی کتاب " پایی که جا ماند" نوشته سید ناصر حسینی پور .
د. تقدیر از دونفر ازخواهران محجبه عضو کتابخانه.
پایی که جا ماند معرفی و جمع خوانی
کتاب
نویسنده:حسینیپور، سیدناصر
عنوان و نام پدیدآور:پایی که جا ماند : یادداشت های روزانه سید ناصر حسینیپوراز زندانهای مخفی عراق/سیدناصر حسینیپور ؛ [ تهیهکننده ] دفتر ادبیات و هنر مقاومت.
مشخصات نشر:تهران : شرکت انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۰.
مشخصات ظاهری:۷۶۸ص.: مصور،عکس.
پایی که جا ماند، کتابی است به نویسندگی سید ناصر حسینیپورکه وی آنرا به یک گروهبان عراقی (سرنگهبان اردوگاه ۱۶تکریت، که در زمان اسارت که او را بسیار شکنجه و آزار داده) تقدیم کرده است. این کتاب ۱۵ فصل دارد و پایان کتاب به اسناد و عکسها و فهرست اعلام اختصاص دارد.
سید ناصر این کتاب را به شکنجه گر خود تقدیم می کند و در متن تقدیم کتاب آورده است: تقدیم به ولید فرحان گروهبان بعثی اهل بصره. نمی دانم شاید در جنگ اول خلیج فارس توسط بوش پدر کشته شده باشد. شاید هم در جنگ دوم خلیج فارس توسط بوش پسر کشته شده باشد، شاید هم زنده باشد. مردی که اعمال حاکمانش باعث نفرین ابدی سرزمینش شد. مردی که سالها مرا در همسایگی حرم مطهر جدم شکنجه کرد. مردی که هر وقت اذیتم می کرد نگهبان شیعه عراقی علی جارالله اهل نینوا در گوشه ای می نگریست و می گریست. شاید اکنون شرمنده باشد. با عشق فراوان این کتاب را به او تقدیم می کنم. به خاطر آن همه زیبایی هایی که با اعمالش آفرید و آنچه بر من گذشت جز زیبایی نبودـ و ما رایت الا جمیلا......
بخش هایی از این کتاب:
- در حالی که سرم پایین بود، کنارم نشست، موهایم را گرفت و سرم را بالا آورد؛ چنان به صورتم زل زد، احساس کردم اولین بار است ایرانی میبیند. بیشتر نظامیان از همان لحظه اول اسارتم اطرافم ایستاده بودند و نمیرفتند. زیاد که میماندند، با تشر یکی از فرماندهان و یا افسران ارشدشان آن جا را ترک میکردند. چند نظامی جدید آمدند. یکی از آنها با پوتین به صورتم خاک پاشید. چشمانم پر از خاک شد. دلم میخواست دستهایم باز بود تا چشم هایم را بمالم. کلمات و جملاتی بین آنها رد و بدل میشد که در ذهنم مانده. فحشها و توهینهایی که روزهای بعد در العماره و بغداد زیاد شنیدم. یکیشان که آدم میان سالی بود گفت: لعنه الله علیکم ایها الایرانیون المجوس. دیگری گفت: الایرانیون اعداء العرب. دیگر افسر عراقی که مودب تر از بقیه به نظر میرسید، گفت: لیش اجیت للحرب؟ چرا آمدی جبهه؟ بعد که جوابی از من نشنید، گفت: بکشمت؟ آنها با حرفهایی که زدند، خودشان را تخلیه کردند.
*
دستش را به طرفم دراز کرد تا ساعتم را بگیرد. ساعت را که درآوردم، انداختمش توی آب! عاقبت این کار را میدانستم. برایم سخت بود ساعت مچی برادر شهیدم روی دست کسانی باشد که قاتلان او بودند… حق داشت عصبانی شود، این کار او را عصبانی کرد که با لگد به چانهام کوبید و با قنداق اسلحهاش به کتفم زد. به صورتم تف انداخت، احساس کردم عقدهاش کمی خالی شد.
**
یکی از آنها که پرچم عراق دستش بود، کنارم حاضر شد. آدم عصبی به نظر میرسید، تکه کلامش :کلّکم مجوس و الخمینیون اعداء العرب بود، چند بار با چوب پرچم به سرم کوبید. از حالاتش پیدا بود که تعادل روانی ندارد. از من که دور شد حدود 10، 15 متر پشت سرم، کنار جنازه یکی از شهدا وسط جاده بود، ایستاد. جنازه از پشت به زمین افتاده بود. نظامی سیاه سوخته عراقی کنار جنازه ایستاد و یک دفعه چوب پرچم عراق را به پایین جناق سینه شهید کوبید، طوری که چوب پرچم درون شکم شهید فرو رفت. آرزو میکردم بمیرم و زنده نباشم. نظامی عراقی برمیگشت، به من خیره میشد و مرتب تکرار میکرد: اینجا جای پرچم عراقه
نهاد کتابخانههای عمومی کشور چهار کتاب «پایی که جا ماند»، «قلندر و قلعه»، «داستان دو شهر» و «تنتن و سندباد» را در قالب طرح کتابخوان ماه مرداد ۱۳۹۶ برای استفاده تمامی علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی معرفی کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد نهاد کتابخانههای عمومی کشور، چهار کتاب «پایی که جا ماند» نوشته سیدناصر حسینی، «قلندر و قلعه» نوشته سیدیحیی یثربی، «داستان دو شهر» نوشته چارلز دیکنز و «تنتن و سندباد» نوشته محمد میرکیانی برای طرح کتابخوان ویژه مردادماه ۱۳۹۶ از سوی نهاد کتابخانه های عمومی کشور معرفی شدند.
«پایی که جا ماند» / نوشته سیدناصر حسینی / انتشارات سوره مهر / ۸۰۸ صفحه
مخفیکردن یادداشتهای نوشتهشده بر روی کاغذ سیگار در داخل یک عصا، در نگاه اول به فیلمهای ماجراجویانه و پر افت و خیزی میماند که بیننده را تا انتهای داستان میخکوب میکند، اما این یادداشتهای پنهان شده در درون عصا خاطرات ۸۱۱ روز اسارت سید ناصر حسینیپور از زندانهای مخفی عراق هستند؛ یادداشتهای روزانهای که از ۳ تیر ۱۳۶۷ آغاز میشوند و تا ۲۲ شهریور ۱۳۶۹ ادامه مییابند و اشکها و لبخندهای اسرای ایرانی در عراق را روایت میکند.
یکی از نکات جالب در مورد این کتاب، تقدیم کردن آن به ولید فرحان؛ شکنجهگری که از هیچ فرصتی برای آزار و اذیت نویسنده دریغ نکرده، است. کسی که او را مجبور به دویدن بر روی یک پا میکند، او را مجبور به ساعتها خیره شدن به آفتاب میکند و برای بیرون کشیدن اطلاعات از او با کابل به جان او میافتد.